برخی معتقدند فقط چیزی را باید باور کرد و موجود دانست که ملموس باشد و با چشم دیده شود.
پوزیتویستهای اثبات گرا و حس گرایان غالبا این عقیده را دارند.
حال باید دید که این نظریه تا چه حد درست است.
نخستین اشکالی که به این نظریه وارد می شود این است که بسیاری از موجودات هستند که یقینا وجود دارند و همه مردم از جمله حس گرایان آنها را قبول دارند ولی در عین حال دیده نمیشوند. و قابل مشاهده نیستند.
از جمله این امور، برخی حقایق علمی مانند اتم، مغناطیس و ... هستند که قطعی و مبرهن ثابت شده اند اما دیده نمیشوند بلکه از روی آثارشان، به آنها پی میبرند. به طور مثال وقتی قطعه آهنی را در مجاور آهن ربا قرار میدهند ، مشاهده می کنند که این آهن به طرف آهنربا کشیده میشود. و این کشش در فاصله محدودی اتفاق افتاده و دورتر از آن، آهن جذب نمیشود. از مشاهده این مسئله و اثر ، پی به وجود یک رابطه نامحسوس و نامرئی به نام مغناطیس شده اند. در حالی که نه جاذبه قابل دیدن هست و نه مغناطیس و نه میدان و ..
از این ها که بگذریم، در مورد زمانیات و امور زمانی مثل ماه، سال، هفته و این امور نیز همین مسئله پیش میآید.
آیا ما واقعا این چیزها را میبینیم؟؟ الان ما در سال 89 هستیم اما واقعا با چشم خود چیزی به نام "سال 89" را مشاهده کرده ایم؟
الآن فرض کنید در فصل زمستان قرار داریم، آیا فصل زمستان دیدنی است
آیا روز چهارشنبه و جمعه با چشم سر دیده می شود و قابل رؤیت است؟ اگر دیده می شود، چه رنگی و چه شکلی است؟؟
اصلا آیا ما "امروز" و "دیروز" را دیده ایم؟؟ یا فقط خورشید را دیدیم که از یک نقطه ای سر از پشت کوه در آورده و بعد از مدتی پشت کوه دیگری پنهان شده است.
ما نه روزی دیده ایم و نه ساعتی و نه ثانیه ای ! بلکه فقط گردش خورشید را می بینیم ولی مسلم است که حرکت خورشید همان روز و زمان نیست.
این تقویم ها و ساعت ها و مانند آن هم همه اعتباری و قراردادی هستند یعنی مردم برای تنظیم کارهایشان با هم توافق کردند.
علاوه بر این ما خیلی از وجدانیات را مثل غم،شادی, عقل خود و ... را هم با چشم سر نمیبینیم در حالی که می دانیم اینها وجود دارند.
بنابراین منطق حس گرایی و منحصر کردن موجودات در محسوسات سست ترین و ضعیف ترین منطق ها هست . و با ضعف چنین منطقی دیگر نمیتوان گفت خدا وجود ندارد چون نمیبینم .
در واقع باید گفت : این که ما بسیاری از حقایق را نمیبینیم ، به خاطر ضعف چشم و دستگاه بینایی ما است نه به خاطر نبود حقایق. چشم ما آنقدر قدرت ندارد که موجودات را ببیند. چشم فقط از میان این همه واقعیات متعدد و متنوع مادی و مجرد، فقط می تواند رنگ و شکل اشیاء را ببیند و بس. باقی معلومات همه نتیجه تلاش عقل است. حتی اگر کسی بگوید فیل از مورچه بزرگتر است، مقایسه این دو نیز کار عقل است و گرنه چشم فقط یک فیل و یک مورچه دیده و عقل با مقایسه تصویر این دو، بزرگی و کوچکی هر کدام را استنباط می کند.
در کنار حواس ضعیف انسان، خداوند نیروهای قویتری قرار داده که انسان حقایق بالاتری را با آن درک کند از جمله وجود خدای متعال و صفات او را که با عقل و چشم دل میتواند ببیند. حضرت علی (علیه السلام) در جواب کسی که سؤال کرد: شما خدا را دیده اید؟ فرمودند:
(لَمْ أَکُنْ لِأَعْبُدَ رَبّاً لَمْ أَرَهُ)
یعنی خدایی را که نبینم ، عبادت نمیکنم
سپس برای این که برای مخاطب توهمی بوجود نیاید و خیال نکند خدا جسم است و با چشم ظاهری دیده میشود، فرمودند:
(لَمْ تَرَهُ الْعُیُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْأَبْصَارِ وَ لَکِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِیمَان)
چشم ها با مشاهده ظاهری و بصری او را نمیبینند بلکه قلوب مؤمنین با حقایق ایمان او رامییابند. (1)
و این کاملترین سخنی است که می توان در این زمینه گفت.
جالب این جاست که آنچه با چشم می بینیم، هنوز اول راه هستیم و باید اثبات کنیم که آیا درست دیده ایم یا خطای در دید داشتیم؟؟ خطاهای حسی و بصری آنقدر زیاد است که اثبات راست بودن و مطابق بودن دیدنی هایمان را خیلی سخت و حتی غیر ممکن میکند که شرح این مسئله در کتب معرفت شناسی آمده است.
به طور خلاصه نه تنها حس و دیدن تنها راه کشف حقایق نیست بلکه اعتماد بر یافته های حسی و مطابق دانستن آن با واقع بسیار مشکل است.
----
1-بحار الانوار،جلد 25 ص 119
بازدید دیروز : 3
کل بازدید : 506856
کل یاداشته ها : 5