سؤال
چرا خداوند برخی انسانها را ناقص خلق می کند، آیا این کار با عدل خداوند سازگار است؟
جواب:
این مسئله از مصادیق مسئله شر است و بهتر است سؤال به صورت کلی مطرح شود که آیا شرور و آفت ها و بلایا با حکمت الهی سازگار است یا نه؟
در ابتدا به نظر می آید که خلقت حکیمانه الهی و عدالت خداوند با شروری که در عالم وجود دارد معارض است و با وجود این امور نمی توان صفت حکیم و عادل را به خدا نسبت داد . چطور خدائی که هم قدرت لایزال و بی انتها دارد و هم بر اساس خیر و مصلحت عمل میکند و ذره ای ظلم نمی نماید، موجودی را خلق نموده که از نعمت های عادی که بقیه دارند محروم است و چه بسا عمری را بر اثر معلولیت ، در عذاب و سختی به سر برد.
در این جا باید به چند نکته توجه داشت:
در ابتدا به نظر می آید که خلقت حکیمانه الهی و عدالت خداوند با شروری که در عالم وجود دارد معارض است و با وجود این امور نمی توان صفت حکیم و عادل را به خدا نسبت داد . چطور خدائی که هم قدرت لایزال و بی انتها دارد و هم بر اساس خیر و مصلحت عمل میکند و ذره ای ظلم نمی نماید، موجودی را خلق نموده که از نعمت های عادی که بقیه دارند محروم است و چه بسا عمری را بر اثر معلولیت ، در عذاب و سختی به سر برد.
در این جا باید به چند نکته توجه داشت:
اول: حکمت صانع را باید در مقایسه هر مصنوع و مخلوق با کل نظام خلقت در نظر گرفت چرا که ممکن است یک عمل به خودی خود نادرست باشد اما وقتی با یک مجموعه و یک نظام کلی در نظر گرفته شود، حکیمانه و خوب و حتی لازم شمرده شود. به عنوان مثال محبوس کردن یک انسان و سلب آزادی وی به خودی خود کار قبیح و زشتی است اما اگراین شخص مرتکب جرمی باشد و آزادی وی باعث ادامه آن جرم و به ضرر جامعه تمام شود، در مقایسه با مصالح کلی جامعه ، زندانی کردن وی ضروری و لازم است لذا شر و بلا بودن امری نسبی است و در عالم خلقت ، شر مطلق وجود ندارد و خیر کثیر حکمفرما است یعنی عالم خلقت در مجموع ، بهترین عالم است و شرور مقدمه خیر و خوبی های بیشتر هستند.
اگر کمی به جهان اطراف خود نگاه کنیم بیشتر متوجه این نکته می شویم. ما در ابتدا وجود حشرات و حیوانات موذی را شر و بی مورد می دانیم و خیال می کنیم خدا بی مورد آنها را خلق کرده اما هر یک از حیوانات (مثل مگس، زنبور، حیوانات درنده و ....) اگر از بین بروند ، تعادل دیگر حیوانات به هم می خورد و دیگر انواع حیوانی یا آنقدر زیاد می شوند که زندگی بشر را با چالش مواجه می کنند و یا آنقدر کم می شوند که منقرض شده و به نوبه خود باعث انقراض نوع دیگری و آن هم باعث انقراض انواع دیگر می شود که در انتها به نابودی و انقراض انسان می انجامد به همین خاطر در بیشتر کشورها اهمیت ویژه ای به حیوانات وحشی و بقای نسل آنها می دهند و تمام تلاش خود را برای بقای نسل آنها بکار می گیرند. این ها همه نشان دهنده این است که در عالم خلقت هیچ چیز لغو و بی جا و بیفایده نیست چه رسد به این که شر و نابجا باشد.
دوم برخی گرفتاری ها و بلایا مانند معلولیت فرزند، نتیجه بی دقتی و رفتار ناصحیح یا ظلم دیگران است . اگر کسی در اثر تعدی و تجاوز دیگری ، کور شود یا دستش را از دست بدهد یا در اثر صانحه ها جانش را از دست بدهد، ربطی به خلقت و حکمت خدا نداشته و باید آن را مستند به بی دقتی و بی احتیاطی یا تعدی بشری نمود. همین طور اگر والدین در هنگام بارداری یا قبل از ان ، دقتهای لازم را به عمل نیاورند و باعث معلولیت فرزند شوند، مثل این که ازدواج فامیلی داشته باشند، بالتبع باید نتایج آن را هم بپذیرند.
سوم: نظام هستی بر علیت و معلولیت استوار است به این معنی که تمام اجزای جهان بر همدیگر تإثیر می گذارند و از همدیگر تأثیر می پذیرند. بنابراین هر عملی ، آثار و نتایجی دارد که خواه و ناخواه در صورت فراهم شدن اسباب، نتیجه آن هم بوجود می آید. این تأثیر و تأثر از سنن الهی است که قابل تغییر و تبدیل نیست و به هیچ وجه استثنا نمی پذیرد و نباید انتظار داشت که در موارد خاصی، هرچند عوامل بلا و گرفتاری و معلولیت پیدا شوند، اما آن بلا و آن معلولیت بوجود نیاید.
چهارم: شر و بلا دانستن این مسئله و امثال آن ناشی از یک نوع نگاه مادی گرایانه به عالم است زیرا در این دیدگاه، این عالم مادی را اصل قرار داده و کسانی را که از آن بی بهره باشند را محروم و بدبخت می نگرد و هیچ توجهی به عوض این محرومیت در آخرت ندارد در حالی که زندگی منحصر به این دنیا نبوده و این دنیا درمقابل آخرت مانند یک نیمه روز است و همه انسانها نزد خدا برابرند و به نسبت تلاش خود در دنیا پاداش می بینند و لذا انسان معلول چون تلاش بیشتری نموده ( در مقایسه با انسان سالم در یک عمل مساوی) ثواب بیشتری داشته و از جایگاه بالاتری برخوردار است.
پنجم: این اشکال از آنجا برخاسته که نوعی حق و طلب را برای انسان بر عهده خدا می گذارد و یک نگاه اومانیسمی(انسان محوری) دارد به این معنی که سالم بودن و داشتن اعضای کامل حق هر انسانی بر خدا بوده و اگر خداوند این حق را ادا نکند (العیاذ بالله) ظلم کرده و حق انسان را ضایع نموده درحالی که هیچ انسانی حقی بر عهده خدا ندارد لذا اگر خداوند اگر کسی را سالم خلق نکند،ناحقی نکرده بلکه اگر سالم خلق کرده، به او نعمت داده و احسان نموده که شکر آن لازم است.
عناوین یادداشتهای وبلاگ
آمار وبلاگ
بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 3
کل بازدید : 506873
کل یاداشته ها : 5
بازدید دیروز : 3
کل بازدید : 506873
کل یاداشته ها : 5